بسم الله؛
سال 85.86 روی پایان نامه دوره کاردانیم کار میکردم که یک وب سایت فرهنگی اجتماعی بود. اون سالها خیلی در زمینه مسائل فرهنگی اجتماعی فعال بودم و خیلی دوست داشتم یک سایت هم راه بندازم و محتوای فرهنگی هنری توش منتشر کنم. اسم سایتم رو هم گذاشته بودم « الف» . ایده ای که دو سه سال بعد تبدیل شد به « کافه جوانی » و البته هیچ وقت هم فرصت این رو پیدا نکردم که به شکل کاملی اجراش کنم.
امشب موضوعی پیش اومد که یاد اون سایت افتادم . مدتی بود تصمیم گرفته بودم بخاطر متفاوت بودن ساختار وبلاگ ها و نوع محتوایی که توش منتشر میشه و معمولا محدودیت هایی هم داره یک کانال توی تلگرام و گپ ایجاد کنم و برای خودم بنویسم. اونجا قرار نیست رسمی باشه، موضوعات مشخصی هم نداره، نمیدونم مخاطبانی هم پیدا میکنه که بخوننش یا نه ،مخاطب خاصی نداره ، صرفا از بی خوابی های ذهن سرگشته ام مینویسم. از روزمرگی هام ، از کتابهایی که میخونم، آهنگ هایی که گوش میدم ، از محیط کاریم و هرچیزی که در اون لحظه بهش فکر میکنم و از تلاشم برای ساختن یک دنیای قشنگ.
امشب که میخواستم اولین پست اون کانال رو بنویسم یاد « الف » افتادم. صفحه اولش یک عکس داشت و کنارش هم یک متن:
« "الف لام میم" ،"الف ،ب، پ."
از " الف" آغاز کرده ایم،و چه بهتر آنکه بگوییم از الف آغاز شد. از الف "إقراء" که تو را فرا می خواند به دانایی و به آغاز اندیشه و ایمان،و درک تازه ای از آب و آفتاب و زمین که بر مدار تو می چرخند ،که آستانه ی تجلی حضرت حقی و آشیانه ی عنقا.
از" الف" آغاز کرده ایم که آستانه ی ادراک عاشقانه ی هستی ست و اسم رمز و عبور از جهالت و ظلمت و اولین قدم از جاده های دانایی ست به سمتِ آینه های همیشه رویارو،همیشه همسایه، همیشه طوفان زا ،همیشه بارانی.
و تو نیز با الف آغاز کن، تویی که در دقایق سیب از عدم به آدمیت می رسی،هبوط می کنی،شروع می شوی و پرسه پرسه می پرسی تمام زمین را که من آغشته ی بوی کدامین بهار و بهانه ام، که اینگونه سرگشته و مست به دنبال خویش می کشاندم ،وادی به وادی و رود به رود، و اینگونه گلو گلو سروده های مرا تسخیر کرده است؛این حیرانی روشن و این شیدایی مرموز.»
خوشحالم میشم اگر میلی به خوندن یادداشت های من داشتین منو در اون کانال دنبال کنین و فالوش کنین. توی تلگرام و گپ میتونین با آی دی @khablog کانال منو پیدا کنین.
درباره این سایت